جدول جو
جدول جو

معنی خدعه گر - جستجوی لغت در جدول جو

خدعه گر
(خُ عَ / عِ گَ)
مکار. حیله باز. (از ناظم الاطباء). فریبکار. فریب دهنده. حقه باز. نیرنگ زن. مکرکن. فسون ساز
لغت نامه دهخدا
خدعه گر
کرشگر بلوسا
تصویری از خدعه گر
تصویر خدعه گر
فرهنگ لغت هوشیار
خدعه گر
صفت حیله باز، خداع، دوال باز، فریبکار، گول زن، محیل، مکار، نیرنگ باز
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ گَ)
فریبنده. دغل باز. (از آنندراج). این ترکیب شاید از ترکیبات فارسی زبانان هند باشد، زیرا در بین ایرانیان خدعه گر مشهور است نه خدع گر
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِگَ)
بسیار خایه کننده. بیوض. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ گَ)
حیران کننده. متحیرکننده. پریشان خاطر کننده:
با جنون عشق تو خواهیم ساخت
ترک عقل خیره گر خواهیم کرد.
عطار
لغت نامه دهخدا
(دِهْ گَ)
دهقان. (ناظم الاطباء). به معنی باشندۀ ده است. (از آنندراج). و رجوع به دهقان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خیره گر
تصویر خیره گر
متحیر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
فریب آمیز، مکرآمیز، نیرنگ آلود، نیرنگ آمیز، نیرنگ بار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
۲اندوه، غصه، عقده ۲آرزویی که در دل مانده باشد، آرزوی بر آورده نشده، عقده ی دل
فرهنگ گویش مازندرانی